مقدمه و هدف: فرزندان نقشهای مهمی را در خانواده دارا میباشند و مرگشان موجب برهم زدن تعادل خانواده میشود. اثرات ناخوشایند مرگ بر تعادل خانواده، ممکن است برای سالهای زیادی بر جای بماند. هدف پژوهش حاضر، تبیین آسیبهای ناشی از سوگ فرزند بر روابط زناشویی و کیفیت زندگی والدین بود.
روش کار: پژوهش حاضر با رویکرد کیفی و نوعی پدیدارشناسی تفسیری انجام شد. مشارکتکنندگان؛ والدینی بودند که طی یک سال، در سال1402 تا 1403، در شهر خرمآباد، فرزند پسر جوان خود را از دست داده بودند. نمونهها با روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند (16 نفر) و نمونهگیری تا زمان اشباع دادهها و عدم دستیابی به دادههای جدید ادامه یافت. روش جمعآوری اطلاعات؛ مصاحبه نیمهساختاریافته بود. تمام مصاحبهها ضبط شد و کلمه به کلمه پیاده گردید. درنهایت، با استفاده از روش کولیزی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: در این مطالعه، چهاردرونمایه اصلی و 18 درون مایه فرعی بررسی و استخراج شد. درون مایههای اصلی شامل: رضایت زناشویی، سازگاری زناشویی و کیفیت زندگی و صمیمیت زناشویی بود که نشان داده شد این متغیرها با مرگ فرزند کاهش پیدا میکنند و صمیمیت زناشویی در برخی والدین بالا و در برخی پایین بود.
نتیجهگیری: با توجه به اهمیت فرزندان برای والدین، مرگ آنها سیستم زندگی والدین را با چالشهای جدی روبرو میکند. نتایج پژوهش حاضر نشان داد که سوگ فرزند تاثیرات منفی بر روابط زناشویی والدین میگذارد. لذا، نتیجهگیری میشود که این والدین جهت بهبود روابط زناشویی و کیفیت زندگی خود نیازمند مداخلات درمانی با مشاوران خانواده جهت جلوگیری از آسیبهای خانوادگی و زناشویی هستند.
| بازنشر اطلاعات | |
|
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |